گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 23
درآمدي بر شناخت توقیعات- 2







اشاره: گفتیم که توقیعات صادر شده از ناحیه امام عصر(ع) در موضوعات مختلفی بوده است. برخی از آنها در زمینه امور پنهانی و
رازهاي نهانی مردم و با هدف ایجاد اطمینان قلبی درمردم صادر می شد، برخی به مسایل مربوط به غیبت امام(ع)می پرداخت
وبرخی نیز به پاسخ پرسش هاي اعتقادي مردم اختصاص داشت. در ادامه این سلسله مقالات برخی دیگر از موضوعات توقیعات را
پی می گیریم. 4 - اموال رسیده به امام شماري ازتوقیعات راجع به اموالی است که شیعیان به عنوان خمس ودیگروجوه شرعی
توسطوکلایانایبان خاص به حضور امام خود می فرستادند که نمونه هایی چند نقل می شود: 1 - صدوق از پدرش نقل می کند که
سعد بن عبدالله از اسحاق بن یعقوب نقل می کند از شیخ عَمري شنیدم می گفت: با مردي اهل سواد 1 هم صحبت شدم که مالی از
حضرت با وي بود و آن را براي امام غایب فرستاده بود، ولی مال بازگشت داده شد و به وي گفته شده بود: حق عمو زاده اش را که
چهارصد درهم است از آن بیرون کند. آن مرد از شنیدن جواب حیران و بهت زده و در شگفت شد و به حساب اموالش رسیدگی
کرد. مزرعه اي از پسر عمویش در دست او بود که مقداري از درآمد آن را پرداخت کرده و بعضی را نپرداخته بود. [چون
حسابرسی کرد] معلوم شد چهارصد درهم از حق او را - چنان که حضرت گفته اند - نداده است. پس آن مقدار را از مالش بیرون
2 - محمدبن شاذان نیشابوري گوید: نزد من پانصد درهم که - بیست درهم کسر کرد و بقیه را فرستاد، که مورد قبول واقع شد. 2
داشت - جمع شده بود، و دوست نداشتم [پولی که می فرستم] این مقدارش کم باشد. بدین جهت از مال خودم بیست درهم وزن
کرده بدان افزودم و به اسدي [وکیل امام] دادم، اما از اینکه کمبودي داشته ومن آن را کامل کرده ام چیزي ننوشتم. جواب نامه
3 - همین خبرراصدوق نیزنقل می کندوبعد از آن می افزاید: 3»... پانصد درهم که بیست درهم از تو بود واصل شد « : رسید
آن مال رسید، « : محمدبن شاذان گفت: بعد از این مالی به حضور امام فرستادم اما روشن نکردم که از کیست. اما جواب رسید که
- یعنی حضرت دانستند صاحبان 4 اصلی مال کیست و به اطلاع او رساندند. 4 ،» قدري از آن مال فلانی است و قدري از فلانی
کلینی از حسن بن عیسی عفریضی نقل می کند که گفت: چون ابو محمد - امام حسن عسکري(ع) - درگذشت مردي اهل مصر با
امام حسن(ع) « : مالی که براي امام آورده بود به مکه وارد شد. دید درباره جانشین آن امام اختلاف است. بعضی مردم می گفتند
». امام عسکري(ع) درگذشت ولی فرزند برجا گذاشته است « : 5 بعضی می گفتند ». بدون فرزند درگذشت، و جانشین او جعفر است
او مردي را که کنیه اش ابوطالب بود با نامه اي به عسکر (سامرّا) فرستاد. وي به سوي جعفر رفت، و از او برهان [امامتش را]
صفحه 24 از 51
سپس به در منزل امام روي آورد و نوشته اش را به اصحاب داد. پاسخ »! اکنون آمادگی [براي جواب] ندارد « : خواست. جعفر گفت
خدا ترا در [مرگ] دوستت اجر دهد. همانا او مفرد و مالی که با او بود به شخص موثقی وصیت کرد،تادرآن باب « : برایش آمد
6 [چون ابوطالب به مکه برگشت صدق گفتار حضرت برایش روشن شد]. 5 ». بدانچه لازم است عمل کندوجواب نامه اش داده شد
- تکذیب مدّعیان جاه طلبی و ریاست جویی از آفات بزرگ اخلاقی است، که اتفاقاً در بین دانشمندانی که به تزکیه و تهذیب
نفس نپرداخته اند بیشتر از سایرین دیده می شود. از این گونه علماي سوء - که دین را وسیله دنیا طلبی قرار می دهند - طبعاً در
عصر امام زمان(ع) نیز وجود داشتند، و پنهان زیستی حضرت هم بهانه و وسیله اي فریبنده براي این مدعیان کذاب بود، که عقاید
دینی ناآگاهان را وسیله سودجویی و ریاست خود قرار دهند. در چنین موقعیتی براي اینکه حقیقت پوشیده نماند و از مردم رفع
اشتباه شود، از سوي حجت خدا(ع) توسط سفیران چهارگانه - به خصوص نوبختی - توقیعاتی در مذمت و تکذیب و لعن آن
دروغگویان صادر شده، که به نقل نمونه اي چند می پردازیم: 1 - شیخ طوسی در معرفی کسانی که از سوي حضرت حجت(ع)
است. او از » شفریعی « مذمت شده اند می نویسد: کسانی که ادعاي با بیّت (واسطه بین امام و مردم بودن) کرده اند نخستین آنها
مصاحبان امام هادي و حضرت عسکري(ع) بود، اما بر خدا و حجت هاي الهی دروغ بست و نسبت هایی به آنان داد که از آن بیزار
بودند. شیعیان او را لعنت کردند و از وي دوري جستند، و توقیع امام در لعن و دوري کردن از وي نیز صادر شد. سپس قول به کفر
از اصحاب حسن بن علی عسکري(ع) بود. پس از فوت حضرت مقام » محمد بن نصیر نفمَیري « - 2 و الحاد نیز از او آشکار گشت. 7
سفارت ابوجعفر محمد بن عثمان را ادعا کرده گفت نایب امام زمان می باشد. اما خداوندبه واسطه کفر و جهالتی که از او ظاهر شد
وي را رسوا کرد، و محمدبن عثمان نیز او را لعن نمود و ازوي تبري جست و خودرااز وي پوشیده می داشت و با او تماس برقرار
است که از اصحاب امام یازدهم بود. اما پس از » احمدبن هلال الکرخی « 3 - دیگر از مذمت شدگان و مدعیان دروغین نمی کرد. 8
وفات حضرت، نص ایشان را بر وکالت و سفارت ابوجعفر محمد بن عثمان - که شیعه متفق بر آن بودند - قبول نکرد و گفت من
آن را نشنیده ام! پس توقیع در لعن و دوري از وي از سوي امام زمان(ع) از دست ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی به شیعیان
است که مرتد شد » ابن ابی العزاقر « معروف به » محمد بن علی شلمغانی « 4 - دیگر از کسانی که توقیع در لعنش صادر شده رسید. 9
و نسبت هاي ناروا به نوبختی - سومین سفیر امام - داد. در چند خبر که در کتاب الغیبۀ آمده از او مذمت شده و توقیع صاحب
الزمان(ع) در لعن و برائت از او و کسانی که پیرو او هستند صادر گشته است. بنابر خبري دیگر توقیع در سال 312 ق. توسط نوبختی
نیز » ابو دلف کاتب « و » حسین بن منصور حلاج « ،» ابوطاهر محمد بن علی بن بلال « به شیعیان رسیده است. کسانی 10 دیگر چون
سخنان کفرآمیز و ادعاهاي دروغین داشته اند که از سوي نایبان امام رسوا شده اند، و شیعیان نیز به سبب کفریات و گزافه گویی ها
و غلوي که داشته اند از آنان دوري جسته اند. 5 - بنابرخبري که شیخ طوسی نقل می کند، پس از انحراف شلمغانی مردم به شک
افتادند، و از امام راجع به نامه هایی که از او صادر می شود و ادعاهایی که می کند سؤال کردند. از جمله آنها پرسشی است، که
اهل قم کردند، و جواب آمد که: برنامه شما و مضمونش واقف شدیم. پاسخ مسائل شما هم از ماست و مرد مخذول گمراه کننده
6 - بنابر روایتی دیگر: بعضی از علما نیز چنین معروف به عزاقري - که خدا لعنتش کند - در حرفی از آن هم دخالتی ندارد. 11
سؤالی را درباره کسانی که خدا بر آنان غضب کرده (یعنی مرتدشدگان) از حضرت نمودند. پاسخ چنین رسید که: علم واقعی نزد
ماست از کفر کسی که کافر شده بر شما حرجی نیست. پس آنچه به نظر شما صحیح است - از اخباري که ثقات نه خودش روایت
کرده اند - و از دست وي خارج شده [و به شما می رسد] بپذیرید و خداي را شکر کنید، و آنچه در آن شک کردید، یا فقط از
طریق او به شما رسیده، آن را به ما برگردانید تا صحیح کنیم یا باطل گردانیم، و خدا - تَقَّدَّسَت اَسماؤفه وَجَلَّ ثَناؤفه - توفیق دهنده
به شماست و او در همه کار ما را بسنده است و نیکو وکیلی است. 12 آنچه در این توقیع تازگی دارد عنایت و توجه خاص امام
غایب است به راهنمایی حق طلبان و دستگیري شیعیان و رفع شبهه از آنان، و براي حصول این منظور است که می فرمایند: در
صفحه 25 از 51
صورت تردید مکتوب را [به وسیله سفیران یا وکلایشان] نزد ما بفرستید، تا صدق و کذب را براي شما روشن کنیم و شما را از
شک به درآوریم. 7 - از توقیعات معتبر دیگر که در کتب مأخذ ما (کتاب الغیبۀ و کمال الدین) نقل شده، توقیع زیرین است:
محمدبن یعقوب کلینی از اسحاق بن یعقوب نقل می کند که گفت: از محمدبن عثمان عمري درخواست کردم مکتوبی که در آن
از مسائل مشکل خود سؤال کرده ام به حضور امام بفرستد. درخواست من اجابت شد و توقیع به خط مولاي ما صاحب الزمان(ع)
رسید: اما آنچه پرسیدي - که خدایت راهنمایی کند و ثابت قدم دارد - از کار افرادي از اهل بیت و عموزادگانم که مرا منکرند،
پس بدان که راستی بین خداي عزوجل و احدي خویشاوندي نیست. هر کس مرا [که حجت خدایم] انکار کند از من نیست و راه او
مانند پسر نوح است. [که گمراه بوده و هلاك شد]. اما راه وروش عمویم جعفر و فرزندش مانند برادران حضرت یوسف است [که
آشامیدن آن حرام است ولی خوردن شلماب (نوعی آشامیدنی است) عیب ،» ففقّاع « بر او حسد بردند و قصد کشتن او را کردند]. اما
آن را جز براي تطهیر شما [از حبّ مال] نمی پذیریم پس هر که می خواهد بفرستد و » که براي ما می فرستید « ندارد. اما اموال شما
هر که می خواهد نفرستد، که آنچه خدا به ما داده بهتر است از آنچه به شما داده. اما ظهور فرج [و گشایش امر من] به تحقیق با
خداي - که نامش بلند باد - است، و کسانی که وقت آن را تعیین می کنند دروغ می گویند. اما گفتار کسی که گمان کرد امام
حسین(ع) کشته نشده همانا کفر و نسبت دروغ دادن و گمراهی است. اما رویدادهایی که [در غیبت من] پیش می آید [براي تعیین
تکلیف خود] به راویان حدیث ما [که تفقّه وقدرت استنباطدارند] رجوع کنید که آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر
آنان می باشم. اما محمدبن عثمان عمري - که خدا از او و پدرش از پیش خشنود باد - همانا مورد اطمینان من است و نوشته و نامه
اش نوشته من است. اما محمدبن علی بن مهزیار اهوازي خدا به زودي دلش را اصلاح می کند و شکش را برطرف می نماید. اما
آنچه براي ما می فرستی نزد ما پذیرفته نمی شود مگر آنچه پاك و حلال است، و بهاي کنیز آوازخوان حرام است. اما محمدبن
شاذان بن نعیم، او مردي از شیعیان ما خاندان است. اما ابوالخطاب محمد بن ابی زینب أجدع او خود ملعون و اصحابش نیز ملعونند،
با همفکران و عقیده مندان به او همنشینی مکن، که من و پدرانم(ع) از ایشان بیزاریم... 13 اهمیت رهبري و مرجعیت در شیعه آنچه
در این بخش ذکر شد حاکی از اهمیت مسأله رهبري شیعه و عنایت خاصی است که ولیّ خدا به آن دارد، هم در جهت معرفی
رهبران و مراجع دینی شایسته و امام گونه، هم در لعن و طرد و افشاگري نسبت به ادعاهاي دروغین مدعیان جاه طلب، که دین الهی
را سرمایه ریاست و دنیاداري خود می نمایند. از آنجا که مهمترین وظیفه امام - همچون پیامبر - هدایت و رهنمونی است و هیچ
اقدام اجتماعی در هدایت مردم از گزینش و نصب رهبر صالح و پیشواي مصلح مهمتر نیست، بدین جهت امام غایب به این امر مهم
توجهی مخصوص می فرموده که نشانی هاي آن را در متن توقیعات - از شدت و حفدَّت لحن کلام و تأکید و تشدید بر صحت یا
خیانت آنان - می بینیم. اما مطلب قابل ذکر این است که بنا بر مسؤولیت هدایتی امام که همچنان ادامه دارد، عنایت و توجه خاص
حضرتش در غیبت کبري و زمان ما نیز باید به رهبري شیعه دوام داشته باشد، و پرچم زعامت و قیادت امت را به علماي عامل و
فقهاي عادل عطا کند. مروري اجمالی به تاریخ رهبري در شیعه و بزرگانی که در هر عصر مسؤولیت این کار مهم دینی - اجتماعی
را برعهده داشته اند دلیل قاطع است که در طول بیش از هزار سال غیبت کبري، دستی غیبی کسانی را پرورش داده و تأیید کرده و
در مواقع حساس و سرنوشت ساز به زعامت و مرجعیت رسانده، تا رعیت، بی شبان و شیعه، بی نگهبان نماند، همچنانکه درعصر ما
به عنایات خاص حضرتش، ایمان راسخ و شجاعت کم نظیر و رهبري قاطع امام خمینی(ره) - که تبعیت و همراهی انبوه مردم را
همراه داشت - انقلاب اسلامی ایران را به پیروزي رساند، و در پهنه جهان آثار سیاسی و دینی و فرهنگی شگرفی برجا گذاشت، و
زمینه شناخت تشیع علوي را که همان اسلام ناب محمدي(ص) است - در همه ابعاد آن - فراهم کرد، و الحمدالله ولی النعم. نظري
کلی بر توقیعات و نتیجه گیري نگاهی گذرا به مجموع توقیعاتی که از طرف امام زمان(ع) براي شیعیان آمده، می رساند که امام
غایب چون پیشواي حاضر کمال مراقبت و دلسوزي را نسبت به دوستان و پیروان خود دارد، و به هدایت راه جویان و تربیت نفوس
صفحه 26 از 51
و معرفی نفوّاب اربعه و افشاگري مدعیان کاذب نیابت علماً و عملاً قیام می فرماید، به طوري که درماندگان و گرفتارانی که
صمیمانه از او یاري طلبیده اند گشایش کار و حل مشکل خود را دیده اند و دانش طلبانی که در معضلات علمی و دینی درمانده
اند از اشراقات و الهامات حضرتش روشن و هدایت شده اند. همه این فیوضات را به صورت پاسخ پرسش ها در توقیعات صادره از
ناحیه مقدسه می بینیم. علاوه بر اینها نهان بینی و رازگویی و اخبار از غیب در بسیاري از توقیعات وجود دارد، که نه تنها موجب
اطمینان خاطر بیشتر براي مردم آن زمان بلکه براي خواننده امروز هم می شود، و می فهمد که چگونه امام با دانشی که از گنجینه
علم الهی بارور شده است، بر ضمایر اشراف دارد و قصد و نیت اشخاص را می داند، و از پسر یا دختر بودن مولود و روز مرگ
افراد باخبر است و پیشاپیش آن را اعلام می فرماید، و از حلال یا حرام بودن مالی که به حضورش تقدیم شده خبر می دهد و حرام
آن را رد می کند، و اگر تقدیم کننده نام خود را برخلاف بنویسد از دانش امام پنهان نمی ماند و حقیقت به او یادآوري می شود.
اینها همه اندکی از تجلیات مقام ولایت است که از آینه توقیعات نمایان شده است. اگر شخص دیرباوري با وجود این نشانه هاي
صدق و صحت توقیعات، از در انکار درآید، پاسخش این است که راه اثبات رویدادهاي تاریخی و آثار بازمانده از قدیم - چه در
امور دینی و چه در حوادث تاریخی - مگر جز دقت در دسترسی اسناد و راست گویی ناقلان می باشد؟ اگر بیش از هشتاد توقیع
رسیده از امام زمان را در کتاب هاي معتبر از راویان مختلف در مدت 69 سال نپذیریم، پس چه موضوع دینی یا واقعه تاریخی قابل
پذیرش خواهد ماند؟ مگر مثلًا وجود پادشاهی به نام انوشیروان یا بخشنده اي به نام حاتم طایی یا خون ریزي چون امیر تیمور جز با
چند مدرك اصیل کهن ثابت می شود؟ آیا صحت انتساب دیوان هاي شعرا و کتاب هاي دانشمندان هشتصد نهصد سال قبل به
آنها، مگر جز به وسیله دو سه یا حداکثر هفت هشت نسخه و دست نویس بازمانده از زمان هاي نزدیک به عصر آنهاست؟ اگر راه
مناقشه در مدارك تا این حد باز شود هیچ رویداد تاریخی و اثر ادبی و علمی را نمی توان تلقی به قبول کرد و از نویسنده آن
دانست. بدون شک ادله درستی و اصالت بیشتر توقیعات - اگر نگوییم همه آنها - محکم تر از دلیل هایی است که براي موارد
مشابه آنها از امور تاریخی و ادبی نقل شده است، و هر عقل سلیم و فرد منصفی گواهی به صحت و اصالت آنها می دهد. اما
منکران و معاندان، در حقایق آشکارتر چون آفریدگار جهان نیز شک و تردید روا می دارند، و عرضشان اشکال تراشی است نه
اینان جز از پی گمان نمی روند و جز » إن یَتَّبفعون افلا الظَّنَّ و إن هفم إلاّ یَخرفصون « : درك حقایق و قول خدا راست است که گفته
آن که دروغی ببافند کاري ندارند. 14 ماهنامه موعود شماره 32 پینوشتها : 1-سواد: بخش واقع میان دجله و فرات را در زمان
می?گفتند (فرهنگ فارسی) 2- کمال?الدین، باب ذکرالتوقیعات، ص 486 ، حدیث 5 ؛ الاصول من?الکافی، » سواد « خلفاي عباسی
-4 524- ج 1، ص 519 ، ، ح 8 ، با اندك تفاوت و از راویی دیگر 3- کتاب الغیبۀ، ص 258 ؛ الاصول من?الکافی، ج 1، ص 523
5-معروف به جعفر کذّاب، که ادعاي جانشینی امام یازدهم را می?کرد 6-الاصول من?الکافی، کمال?الدین، ص 509 ، شماره 38
7-کتاب الغیبۀ، 244 (به تلخیص) توضیح اینکه توقیع ظاهراً از سوي امام عسکري(ع) در لعن او صادر شده ج 1، ص 523 ، ح 19
-12 11 -همان، ص 228 253- 10 -همان، ص 248 9-کتاب الغیبۀ، ص 245 -8 همان مآخذ، ص 244 ؛ احتجاج، ج 2، ص 474
14 - سوره 469 - 483 ؛ الاحتجاج، ص 470 - 176 ؛ کمال?الدین، ص 484 - 13 -کتاب الغیبۀ، ص 177 229- همان، ص 228
انعام ( 6)، آیه 116
چهره امام مهدي(ع) در آیینه القاب- 3
است. منتظر به کسی میگویند که عدهاي در انتظار او باشند. بر » منتظَر « ( - منتظَر: یکی دیگر از لقبهاي معروف حضرت مهدي(ع
این اساس امام عصر(ع) را از آن جهت منتظر مینامند که شیعیان در انتظار ظهور او به سر میبرند تا پس از اذن ظهور پیدا کردن
آن حضرت از طرف خداوند متعال به یاري او بشتابند و او را در فراهم ساختن زمینه تشکیل حکومت عدل الهی، برچیدن بساط ظلم
صفحه 27 از 51
و نابسامانی از سرتاسر عالم و برقراري صلح و امنیت واقعی، که آرزوي همیشگی انسان در طول تاریخ بوده است، یاري کنند؛
آنگاه در بستري که به برکت حاکمیت عدالت و صلح و صفا فراهم شده است به کسب فضایل اخلاقی و کمالات انسانی، که
سعادت ابدي او در گرو آراستگی به آنهاست، بپردازند. درباره علت منتظَر نامیده شدن امام مهدي(ع) روایاتی از طرف ائمه
اطهار(ع) نقل شده است از جمله نقل میکنند. روزي شخصی از امام باقر(ع) سؤال کرد: اي فرزند رسول خدا به چه دلیل مهدي آل
محمد(ص) را منتظَر نامیدهاند؟ آن حضرت در جواب میفرمایند: به این دلیل او را منتظَر میگویند که آن حضرت دوره غیبت
بسیار طولانی خواهد داشت که پیروان مخلص او در طول این دوره با وجود سختیهاي زیادي که دارد در انتظار ظهور او به سر
خواهند برند این در حالی است که بسیاري از افراد تردید کننده، قیام و ظهور او را منکر خواهند شد... 1 علاوه بر روایات در
مجموعه زیارات و ادعیه نیز از آن حضرت با لقب منتظَر یاد شده است به عنوان نمونه در بخشی از دعاي ندبه میخوانیم: أَینَ
المفنْتَظَرف لأقامَۀف الأمتف وَالعفوَجف؟ کجاست آن امامی که مردم به منظور برطرف ساختن اساس کژيها و انحرافها در انتظار
او به سر میبرند؟ یا در زیارت صاحبالامر(ع) آمده است: اَلسلامفعَلَیالقائفمفالمفنتَظَرفوَ العَدلف المفشتَهَرف. درود بر آن قیام
6 - منتظفر: امت کنندهاي که جهانیان در انتظار اویند و سلام بر آن امام عادلی که عدالتش سرتاسر عالم را فراخواهد گرفت... 2
نامیده شده است؛ چون همیشه آنها در انتظار مهدي موعود(ع) به سر میبرند. » منتظفر « اسلامی در برخی از روایات به عنوان امت
امام صادق(ع) به ابوابصیر در ضمن روایتی در این باره میفرمایند: اي ابو بصیر! خوشا به حال شیعیان و پیروان قائم ما اهلبیت؛
چون آنها در زمان غیبت او منتظر ظهور او هستند و وقتی آن حضرت ظهور نمایند در زمان ظهورش مطیع و فرمانبردار او خواهند
بود. آنان اولیاي خدایند و هیچ ترس و اندوهی بر آنها وجود ندارد. 3 در بسیاري دیگر از روایات و تعابیر دعاها از خود امام
یاد شده است. به عنوان مثال در دعاي روز عید فطر عبارتی به این صورت به چشم میخورد: أللّهم، صلّ » منتظفر « زمان(ع) با لقب
علی ولیّک المنتظفر امرَك، المنتظفر لففَرَجف اَولیائفکَ... بار خدایا! بر ولی خودت درود فرست آن ولی که منتظفر فرمان توست و
همواره در آرزوي گشایش کار دوستان تو در حال انتظار به سر میبرد. 4 براین اساس چون امام منتظر مانند مردم، خود نیز در انتظار
صدور اذن الهی به سر میبرد تا قیام نموده و جهانف گرفتار دربند و جور و ستم ستمگران و ظالمان را از وضع نابسامانی که دارد
رهایی بخشد و اهداف بلند انبیاي الهی را، که همانا هدایت و کمال پیدا کردن مردم جهان است، محقق سازد لذا به این جهت او را
هم منتظفر مینامند. مردم منتظرند امامشان ظهور کند تا در رکاب او از طریق پیروي از رهنمودها و دستورات او به امنیت و عدالت
و رفاه و آسایش برسند. او انتظار میکشد تا لحظه ظهور فرا رسد و به این ترتیب دوران رنج و اندوه بشر پایان یابد و حاکمیت
ارزشهاي الهی و فضیلت اخلاقی در سرتاسر عالم تحقق پیدا کند و از این رهگذر زمینه تعالی معنوي و رشد کمالات واقعی انسانی
فراهم شود. آن حضرت در برخی از دعاهاي عارفانهاي که از ایشان به یادگار مانده است آرزوها و اهداف خود را بیان کرده و
شوق و اشتیاق غیرقابل وصف خود را براي تحقق یافتن واقعه ظهور به نمایش گذشتهاند. در یک مورد آن حضرت میفرمایند:
پروردگارا بر محمد و آل محمد(ص) درود فرست و دوستانت را با تحقق بخشیدن به وعدههایی که به آنان دادهاي گرامی بدار و
آنان را به آرزوهایی که داشتهاند برسان؛ زیرا که مهلت حاکمیت ستمگران در نظر ما به پایان رسیده است و ما از آنچه که
خشمگین هستی خشمگینیم و همواره در یاري حق کوشاییم. ما به صدور فرمان تو مشتاقیم و چشم به راه تحقق وعدههایی که
دادهاي هستیم . ... خداوندا به این قیام اذن صادر کن و راههاي آن را هموار ساز و تحقق شایسته آن را آسان گردان، برنامه آن را
به ما بیاموز و سپاهیان و یاوران این قیام را تائید کن. قدرت و تواناییات را به ستمگران و زورگویان هرچه زودتر آشکار ساز و
شمشیر انتقامت را به سر دشمنان کینهتوز فرود آور... 5 باز در جاي دیگر میفرماید: اي نور روشناییها و اي تدبیر کننده کارها...
براي من و پیروانم در سختیها گشایشی قرار بده و از غمها و اندوهها راه نجاتی فراهم ساز... خداوندا وعدههایی که به من دادهاي
تحقق بخش... و فرج مرا زود برسان و به قدرت و نصرتت فتح بزرگ را نصیب گردان. 6 نتیجه آن که: از دید روایات در جامعه
صفحه 28 از 51
اسلامی عصر غیبت هم امام و هم امت، هر دو منتظرند، امت در انتظار امام خود است و میخواهد هرچه زودتر او از پس پرده غیب
به درآید و راه نجات از نابسامانیها را به انسانها بیاموزد و امام نیز در حال انتظار به سر میبرد، تا اجازه ظهورش فرا رسد، تا
انقلاب حیات بخش خود را آغاز کند و به آرمانهاي انبیا و اولیا، که ستمگران مانع تحقق آنها در طول تاریخ بشریت شدهاند،
یا ابابصیر «-3 2- مفاتیحالجنان، ص 1055 جامه عمل بپوشانند. ماهنامه موعود شماره 32 پینوشتها : 1-بحارالانوار، ج 51 ، ص 30
5- الصحیفۀ المهدیۀ. ص 4- مکیال المکارم، ج 2، ص 81 همان، ج 52 ، ص 150 »:... طوبی لشیعۀ قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته
6-همان 52 ...؛ بحارالانوار، ج 85 و ص 233 ،53 ،115
محکمات و متشابهات در روایات مهدي موعود(ع)
رضا استادي مقاله حاضر متن سخنرانی آیۀ اله استادي در سومین اجلاس دو سالانه بررسی ابعاد وجودي حضرت مهدي (ع) است
که با تلخیص و ویرایش تقدیم خوانندگان عزیز موعود میشود. بخشی از مباحثی که در روایات باب مهدویت مطرح شده از
مسلمات به شمار می آید. بحث هایی از قبیل ولادت، امامت، غیبت، گسترش فساد، گناه، انحراف و تحریف در غیبت امام زمان
(ع) ، ظهور امام زمان (ع)، تشکیل حکومت جهانی و حاکم شدن عدالت در کل جهان و ... اینها از مسلمات مباحث مربوط به امام
زمان (ع) است و براي هر کدام از اینها بخواهیم می توانیم مدرك نشان بدهیم و روایت ذکر کنیم، مگر اینکه مخاطب، مخاطب بی
انصافی باشد و بگوید من یقین نکردم و شک و تردید دارم. اگر مطلبی در مورد امام زمان (ع) در 150 یا 300 یا 600 روایت آمده
باشد جاي تردید براي هیچکس باقی نمی گذارد. مثلاً موضوع ظهور امام زمان (ع) در برخی کتاب هاي روایی با حدود 600
روایت آمده است. البته من این آماري که گاهی در بحثم ذکر می کنم فقط مستند به کتاب منتخب الأثر چاپ قبلی است و چاپ
جدید را هنوز مراجعه نکرده ام. یک مطلبی اگر 600 روایت دارد دیگر جاي هیچ شک و شبهه اي باقی نمی گذارد. در منتخب
الأثر حدود 300 روایت نقل شده که ائمه ما دوازه نفرند و دوازدهمی ایشان امام زمان (ع) است. اینها اصلًا جاي شک و تردید براي
کسی نمی گذارد. بنده اینها را به عنوان محکمات روایات مربوط به امام زمان(ع) نام می گذارم. ولی شما می دانید که همانطور
که آیات قرآن کریم، محکمات دارد، متشابهات هم دارد. از خود ائمه (ع) ما نقل شده که در روایات ما هم محکم هست و هم
متشابه. این یک مطلب، مطلب دوم اینکه مسئله مربوط به امامت و حضرت مهدي(ع) یک مسئله عقیدتی است. به صرف اینکه یک
یا دو روایت یک مطلبی را بیان کند اگر یقین آور نباشد نمی شود آن را به عنوان یک مطلب مسلمی در رابطه با امام زمان (ع) نقل
کرد و نوشت. در مدارك و منابع روایی ما باید باشد، ولی اگر در جایی می خواهیم براي تعدادي از شیعیان یا تعدادي از مسلمانان
اعم از شیعه و سنی راجع به امام زمان (ع) صحبت کنیم باید توجه داشته باشیم که از روایات متشابه استفاده نکنیم. باید توجه داشته
باشیم به روایاتی که تعدادشان کم است و از حیث سند هم اطمینان بخش نیست و یا معارض دارد تکیه نکنیم. اگر روایتی هست
که معارض هم ندارد و از حیث سند هم تا حدي معتبر است ولی با اصول اسلام و هدف رسول خدا (ص) تناسب ندارد، یا لااقل
نمی دانیم تناسب دارد، نباید در تبیین مطالب مربوط به امام زمان (ع) و تبلیغ در مورد آن حضرت مورد استفاده واقع شود. اینگونه
روایات باید در کتاب هاي منبع ما باشد و در بحث هاي گسترده هم به عنوان احتمال گفته شود امّا اگر بناست امام زمان (ع) را
معرفی کنیم و از امام زمان (ع) بگوییم، اولاً باید از مسلمات و محکمات چیزهایی که در روایات هست و اطمینان بخش است
استفاده کنیم و ثانیاً محکمات و مسلمات را هم به گونه اي بیان کنیم که از بیان و تبیین ما یک وقت سوء برداشت نشود. مطلب دوم
اینکه بسیاري از برداشت هاي غلطی که از مسایل مربوط به امام زمان (ع) شده است یا معلول این است که ما برخی از روایات را
که نباید مطرح شود مطرح کرده ایم و یا معلول این است که ما برخی از روایات را که مطرح کردن آنها خالی از اشکال است به
خوبی بیان نکرده ایم. در زمان غیبت اندیشه هاي مختلفی به وجود آمده است؛ بعضی ها معتقد شده اند لازم نیست در زمان غیبت
صفحه 29 از 51
خودسازي کنیم، البته کسانی که به استناد روایات مربوط به امام زمان(ع) بگویند که ما در زمان غیبت حتی به خودمان هم نباید
برسیم افراد کمی هستند، ولی بالاخره ممکن است بعضی ،چنین فکر کنند. بعضی، که البته تعداد آنها نادر است، می گویند ما باید
کاري کنیم که گناه زیاد بشود. دسته دیگر، که شاید تعداد آنها زیاد باشد، می گویند نباید خیلی به فکر اصلاح جامعه باشیم، نباید
خیلی به فکر امر به معروف و نهی از منکر باشیم. افراد دیگري که تعداد آنها هم کم نیست، می گویند اصلاحات،امربه معروف
ونهی از منکر، تشکیل حکومت اصلًالزومی ندارد و ما منتهایش باید به خودمان برسیم و باید خودمان گناه نکنیم، خودمان را حفظ
کنیم. حال این پرسش مطرح است که اینگونه اندیشه ها از کجا پیدا شده است؟ بنده فکر می کنم اینها معلول درست بیان نشدن
یملا الارض « : همان مسلمات و محکمات است. در کتاب منتخب الاثر ظاهراً حدود 150 روایت وجود دارد که در آنها آمده است
این از مسلمات و محکمات مطالب مربوط به »( عدلًا و قسطاً (یا قسطاً و عدلًا) کما ملئت ظلماً و جوراً ( بعد ما ملئت ظلماً و جوراً
امام زمان (ع) است . جاي هیچ تردیدي ندارد که امام زمان (ع) وقتی که بیایند عدالت را بر جهان حاکم می کنند. امّا این جمله
قبلش آیا درست معنی شده است ؟ آیا این برداشت درست است که باید ظلم و جور در سراسر جهان آنقدر گسترده و زیاد بشود
این پر « که اصلًا عدالت و خوبی و فضیلت و ارزش ها به صفر برسد. بعد حضرت بیاید از صفر قضیه را برگرداند؟ نخست باید دید
معنی اش چیست؟ آن کسی که می گوید بگذار من گناه کنم تا حضرت زودتر بیاید حتماً اینطور فکر کرده » از ظلم و جور شدن
که این گناهی که الان هست کم است و کافی نیست براي آمدن امام زمان باید یک قدري به ظلم بیفزاییم تا زیاد بشود. آیا معنی
عبارت این است؟ بنده فکر می کنم در حال حاضر هم می توانیم بگوییم جهان پر از ظلم و جور شده است. چرا نباشد؟ کجاي
حتماً یک معنی عرفی دارد؛ زیرا » جهان پر از ظلم و جور شده باشد « جهان عدالت آن طور که باید حاکم است؟ اصلًا این جمله
نمی شود این طور معنا کرد که باید عدالت اصلًا نباشد. حتی یک نفر عادل نداشته باشیم تا بگوییم جهان پر از ظلم و جور شده
است. الان جهان پر از ظلم و جور است ده سال پیش پر از ظلم و جور بود. خدایش رحمت کناد آیت الله مرحوم حاج شیخ عباس
این بعد بلافاصله نیست کسی نباید این » بعد ما ملئت « تهرانی یک وقتی همین روایت رابیان کردند و فرمودند اینکه در روایت است
جور فکر کند که تا پر شد حضرت تشریف می آورند. نه، جهان پر از طلم و جور می شود بعد حضرت تشریف می آورند. ولی
فاصله بین پر از ظلم و جور شدن و آمدن حضرت ممکن است صدها سال باشد. کسی نباید این جور برداشت کند که الان جهان پر
از ظلم و جور نیست پس باید ظلم و جور زیادتر بشود. بنده عرض اولم این است که بعضی از این عبارات که در روایات ما آمده
است اول باید یک قدري روي آنها دقت بشود اگر کسی عبارت را آن جور معنا کند که باید ما به جایی برسیم که عدالت به صفر
برسد، حقیقت به صفر برسد، به معنی واقعی کلمه جهان پر از ظلم و جور بشود تا حضرت بیاید این با خود روایات نمی سازد. بنده
را یک دور نگاه کردم؛ در خود این روایات شاید بیست روایت هست که با » یملأ الأرض قسطاً و عدلًا « روایات حاوي این جمله
این معنا نمی سازد؛ زیرا در خود این روایات هست که وقتی حضرت ظهور می کنند شیعیان حضرت از اطراف جهان به طرف
حضرت می آیند؛ یعنی در همان زمان تعدادي کم یا زیاد که آن روشن نیست؛ مسلمان هستند ، شیعه، موحد، مصلح و اهل انجام
نخواهد گفت و آن وقت امام زمان (ع) » لإاله الاّ اللّه « وظیفه هستند. در بعضی گفته ها دیدم که کار به جایی می رسد که هیچکس
گفتن به طور کلی از بین برود تا حضرت بیایند. فقط باید عدل حاکم نباشد. باید » لإاله الاّ اللّه « می آید. این جور نیست که باید
ظلم حاکم باشد که بیشتر هم به حکومت ها مربوط است؛ یعنی حکومت هاي جهان وقتی حکومت هاي ظالمانه بودند جهان پر از
ظلم و جور است حکومت هاي جهان وقتی اهل گناه و انحراف بودند، وقتی معتقد به خداي متعال و ارزش ها نبودند این تعبیر
صادق است. این را بنده به این دلیل عرض کردم که اشتباه بودن برخی دیدگاه ها روشن شود. دیدگاه کسانی که می گویند ما
نباید به فکر آماده سازي باشیم . کسانی که می گویند ما باید دست روي دست بگذاریم؛ چون هر چه بیشتر تلاش و کوشش کنیم
و در راه صلاح بیشتر قدم برداریم؛ تعداد شیعیان و تعداد آدم هاي صالح بیشتر خواهد شد. از حدود بیست روایت استفاده می شود
صفحه 30 از 51
که هنگام ظهور حضرت افراد قابل قبولی غیر از آن 313 نفر وجود دارند. آن 313 نفر یک خصوصیات بارزي دارند. نباید باز این
جور تلقی بشود که یاران حضرت فقط 313 نفر هستند. از روایات این جور استفاده نمی شود. روایات باید بررسی شوند. مثلًا
روایت این طور دارد که امام زمان(ع) افراد زیادي را می کفشد، تا جایی که کسانی که جاهلند می گویند امام زمان اگر از فرزندان
حضرت محمد(ص) بود یک قدري رحم داشت. ما این را به چه مستندي می گوییم. مگر امام زمان (ع) نمی خواهد به سیره رسول
خدا (ص) عمل کند؟! مگر همان دین اسلام را امام زمان نباید توسعه بدهد و به آن عمل کند؟! این جور ما برخورد کنیم و این جا
و آنجا بگوییم و به شوخی به جدّي به گردن هایمان اشاره کنیم که حضرت بیاید... نه این جور نیست. حضرت دشمنان دین را می
همه اش » یملأ الارض « کشند آنهایی که با دین مخالفند. باز به عنوان یک احتمال عرض می کنم و باید دقت شود آیا این جمله
جنبه اعجازي و خرق عادت دارد؟ درست است که قسمتی از کارهاي امام زمان (ع) اختصاصی است، خرق عادت و اعجاز است
ولی همه اش هم این طور نیست. هر چه جمعیت معتقد به حضرت در موقع آمدن حضرت بیشتر باشد حضرت زودتر به هدفشان می
رسند. اگر همه کارهاي حضرت بر اساس اعجاز و خرق عادت باشد دیگر معنا ندارد که ما دعا کنیم، خدایا ما را از یاران و اعوان
امام زمان (ع) قرار بده. من فکر نمی کنم در هیچ روایتی این مطلب را پیدا کنیم که حضرت یک شبه همه را عادل می کنند.
حضرت این کار انجام می دهند ولی با زمینه هاي آماده که یک قدري از آن اعجاز است. ولی یک قدري از آن هم آمادگی خود
مردم است. مردمی که تشنه معارف، اعتقادات صحیح و فضایل اخلاق هستند ولی بوق هاي استکباري نمی گذارد. امروز کسانی
که با واقعیات مکتب تشیع آشنا هستند منصفانه صحبت کنند. بنده مکرر عرض کرده ام که اگر ما بتوانیم جلوي تبلیغ علیه مکتب
اهل بیت(ع) را بگیریم در طول یکی، دو سال تمام دانشگاه هاي ممالک اسلامی حتماً شیعه می شوند. چون منطق ما منطق بسیار
قوي اي است. از آن طرف هم آمادگی هست ولی دشمن نمی گذارد. امروز ما گرفتار تبلیغات هستیم. آیت الله صافی در یکی از
نوشته هایشان از آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساري نقل کرده بودند که : یک وقتی در مکه با یکی از علما صحبت کردم
به شیعه « : صحبت من در او مؤثر شد، در یک جلسه اي وقتی خواست براي دیگران صحبت کند، تحت تأثیر حرف هاي من گفت
ها اشکال نکنید چون عقیده شیعه ها عقیده فاطمه زهرا(س) است و شما که قبول دارید فاطمه زهرا یک انسان وارسته است و آیه
دشمنان اسلام نمی گذارند این حرف ها زده شود، اگر اجازه دهند که این حرف ها زده شود همه قبول می کنند. .» تطهیر را دارد
مصلحت نیست که ما بدانیم امام زمان(ع) کی تشریف می آورند. بلکه ما باید براي تعجیل در فرج دعا کنیم و منتظر باشیم و بدانیم
که وقتی که امام زمان (ع) بیایند خیلی زود مردم دعوت ایشان را می پذیرند و آن حضرت کسانی را می کشند که دشمن دین
هستند و در مقابل دین موضعگیري می کنند؛ مثل همین مستکبرهایی که امروز هستند. چرا اینها کشته نشوند؟ اگر کسی می خواهد
با دین طرف شود می خواهد یک خار راهی باشد که مردم نتوانند این راه را طی کنند باید هم کشته شود. درست است که امام
زمان (ع) با شمشیر می آید ولی ایشان کارش را با منطق و متن دین پیش می برد. بهترین منطق و معتقدات را دارد. واقعیاتی را که
بافطریات مردم مطابق است مطرح می کند، چرا مردم قبول نکنند؟ بعد از رسول خدا راهی را که ایشان ترسیم کرده بود
برگرداندند، کج راهه شد و این کج راهه مردم را مرتب این طرف و آن طرف برده است. امّا آن حضرت این راه را بر می گرداند
به همان طریق اول. این قبیل روایات اگر توضیح داده نشود اصلًا با سیره حضرت نمی سازد. با سیره رسول خدا و با هدف او هم
نمی سازد. امام زمان (ع) کار پیغمبري انجام می دهد. امام زمان (ع) مثل پیغمبر کارش را پیش می برد ولی در محیط آماده تر.
عرض من همین بود که ما این روایاتی را که مربوط به امام زمان (ع) است باید دسته بندي بکنیم. مسلمات و محکماتش را خوب
توضیح بدهیم و تبیین کنیم. هم براي خودمان هم براي دنیا و هم براي دنیاي اسلام و حتی فراتر از آن. ولی در بعضی جزئیات و
خصوصیات که روایات محدود و معدودي دارد و از حیث سند هم ممکن است اطمینان بخش نباشد اینها در منابع روایی ما باشد
ولی بر روي آنها تکیه شود و در جاهایی که بناست صحبت گسترده اي بشود احتمالات دیگر هم ذکر بشود. اگر روي این گونه
صفحه 31 از 51
روایات تکیه نشود آن برداشت هاي غلط به وجود نمی آید. یک نفر آن طور برداشت می کند که اصلًا امر به معروف را باید کنار
بگذاریم، یکی اینطور که حضرت که بیایند شمشیري در دست گرفته و هر کسی را از دم می زند. با اینکه هیچ سندي براي این
حرف در روایاتی که در اختیار ما هست وجود ندارد. با سیره رسول خدا هم نمی سازد. واقعاً این روایات فراوانی که اوضاع آخر
الزمان را می گوید این هم به نظر من توضیح می خواهد. من در یک بحث دیگري به یک مناسبت عرض کرده ام، اگر مثلًا گفتند
در آخر الزمان زنا همه جا را می گیرد آیا شما فکر می کنید معنی اش این است که همه زانی می شوند. اگر گفته شد در آخر
الزمان همجنس بازي همه دنیا را می گیرد آیا این معنایش این است که همه همجنس باز می شوند؟! اینها یک کارهاي قبیحی
است که کثرت بر محدود آن هم صادق است. مثلًا شما یک شهري را در نظر بگیرید که یک میلیون نفر جمعیت دارد در این شهر
اسلامی در طول سال اگر بیست دزدي بشود همه خواهند گفت دزدي زیاد شده، اگر پنج تا نعوذ بالله - زنا بشود همه خواهند گفت
زنا زیاد شده است. هیچوقت معنی اش این نیست که همه این یک میلیون نفر گناه می کنند. این روایاتی را که می گوید دوره
هایی می آید که چنین و چنان می شود نباید عمومی معنا کنیم. نباید جوري معنا کنیم که همه دروغ می گویند همه خائن می
شوند .در بعضی روایات دیده ام که می گویند که در آن زمان مثلًا شرورترین مردم قرآء قرآن هستند. آیا این جور است واقعاً؟ نه،
این یک واقعیتی است که اگر در میان قاریان قرآن، یا در میان فقهاي اسلام اعم از شیعه و سنی چهار یا پنج قاري و فقیه نامناسب
پیدا شود، معنی اش این نیست که همه فقها این طور هستند. نباید یک جوري تبیین بکنیم که بد آموزي ها و پیامدهاي غیر قابل
قبولی داشته باشد. باز من خلاصه می کنم به نظر من از حیث تتبع و دسته بندي روایات ما تا الان خوب عمل کرده ایم ولی یک
بررسی مجدد لازم دارد تا مسلمات و محکمات روایات از متشابهات تمیز داده شود. باید از مطرح کردن بعضی از مسائلی که براي
خود ما هم روشن نیست به طور جد خودداري شود. مثلًا اینکه حضرت چند سال حکومت می کنند، در چند روایت مطرح شده امّا
از آنها عدد دقیق و قطعی که بتوان به آن تکیه کرد به دست نمی آید. بنابراین نباید آنها را مطرح کنیم تا بعد در صدد توجیه آنها
برآییم. چیزهایی که نمی دانیم خیلی فراوان است. آنقدر، مطالب ندانسته داریم این هم جزو همان ها است وقتی سؤال هم می شود
باید بگوییم نمی دانیم. حالا به عنوان احتمال گفته شود اشکال ندارد. ولی بعضی از مطالب هست که اگر به عنوان احتمال هم گفته
شود زود باید توضیح داده شود، چون بدآموزي دارد دنباله هاي ضعیف و ضعیف کننده اي دارد و روي محیط و افکار اثر می
گذارد. یکی از بزرگان - خدایش رحمت کناد - می گفت، خوب هم می گفت، که در تمام مطالب اسلامی آنقدر محکمات
داریم که اگر اهل مطالعه و دقت باشیم و نخواهیم همیشه منبرمان حرف تازه داشته باشد باید آنها را براي مردم بگوییم و از
متشابهات و طرح مباحث سؤال برانگیز براي مردم بپرهیزیم
غیبت صغري و وضعیت علمی و فرهنگی شیعه- 4
حسن حسین زاده شانه چی اشاره: نویسنده در این سلسله مقالات پس از بیان تاریخ غیبت، جغرافیاي انسانی و ترکیب جمعیتی
مهمترین شهرهاي اسلامی در دوران غیبت صغري به بررسی مراجع، فعالیتها و حوزههاي علمیه شیعه در این دوران پرداخت.
نخستین حوزه علمی شیعه که مورد بررسی قرار گرفت حوزه علمی قم بود. در این حوزه خاندان مهمی میزیستند که از جمله آنها
است. در شماره قبل » علیبن موسیبن بابویه « بودند. از این خاندان علماي بزرگی برخاستند که یکی از این علما » بابویه « خاندان
موقعیت علمی این عالم بزرگوار تا حدي مورد بررسی قرار گرفت و اینک ادامه این بحث را پی میگیریم. ابنبابویه روابط مستمري
با علماي بغداد و کوفه و نائبان خاص داشت و سفرهایی به این شهرها کرده و در طی آن به تحصیل و تدریس پرداخته بود.
عباسبن عمر کلودانی میگوید که در یکی از سفرهاي ابن بابویه به بغداد در سال 328 ق. از او اجازه روایت تمام کتابهایش را
گرفت. 1 ابنبابویه ازطریق مکاتبه با حسینبن روح با ناحیه مقدسه نیز در ارتباط بود. ضمن یکی از نامههایش از امام درخواست
صفحه 32 از 51
کرده بود که از خدا بخواهد تا فرزندي صالح بهوي عطا کند. در توقیعی که پس از آن براي وي صادر شد بشارت ولادت دو پسر
به او داده شد که یکی از آن دو محمدبن علی معروف به شیخ صدوق است. 2 خاندان برقی نیز از خاندانهاي علمی بزرگ در قم
بودند. چهره شاخص این خاندان احمدبن محمدبن خالد برقی است. خاندان وي که اصالتاً کوفی و از موالی اشعریان بودند، به
قم سکنی گزیدند؛ ازاینرو به نام برقی شهرت یافتند. احمدبن محمدبن خالد در » برقرود « دلایلی به ایران مهاجرت کرده و در قریه
اوایل عصر غیبت میزیست و تصانیف بسیاري داشت. شیخ طوسی در فهرست خود نزدیک به صد کتاب از وي نام میبرد که در
موضوعات مختلف فقهی، آداب و سنن، تفسیر و علوم قرآنی، تاریخ و موضوعات کلامی و عقیدتی است. وي در سال 274 و یا
280 ق. درگذشته است. 3 از همین خاندان محمدبن عبیداللَّه برقی ملقب به ماجیلویه است که داماد احمدبن محمد برقی است و در
شعر و ادب سرآمد بوده و روایاتی نیز نقل کرده است. 4 یکی از اصحاب نزدیک احمدبن محمد برقی که در نزد وي به آموختن و
فراگیري پرداخت ابن سمکه است. او کتاب مفصلی در تاریخ عباسیان نوشته و آن را کتاب العباسی نامیده بود. این کتاب نزدیک
به دههزار صفحه بوده است. 5 ابن قولویه، جعفربن محمد (متوفا 362 ق.) از دانشمندان و محدثان این عصر بود. او کتابهاي فقهی
به تعداد ابواب فقه داشت. از کتابهاي ارزنده وي کتاب جامعالزیارات است که با نام کاملالزیارات چاپ شده است. این کتاب
داراي 108 باب در فضیلت زیارت معصومین(ع) است که از زیارت نبیاکرم (ص) شروع و به زیارت امامزادگان ختم میشود.
قسمت عمده کتاب - از باب 16 تا باب 98 - درباره فضیلت زیارت امام حسین (ع) کیفیت، آداب و ادعیه آن است. 6 چند تن دیگر
از عالمان بزرگ قم در این عصر عبارتند از: محمدبن حسن بن فرّوخ الصفّار (متوفا 290 ق.) او از اصحاب امام عسکري (ع) بود و
درباره مسائلی که براي او پیش میآمد با آن حضرت مکاتبه میکرد. بیش از سیکتاب براي وي ذکر شده است که غالباً در ابواب
فقهی است. از مجموع کتابهاي وي کتاب بصایرالدرجات فی فضایل آل محمد(ع) بهدست ما رسیده است. این کتاب که در
دهجزء مرتب شده است حاوي 1881 روایت است که هر جزء را به بیان فضیلتی از فضایل اهل بیت(ع) اختصاص داده است. 7
محمدبن حسن بن ولید که از وي به شیخ اهل قم و فقیه آنها نام برده شده است. وي در نقل روایات بسیار معتبر و موثق بوده و
صاحب تألیفاتی است. ابن ولید در سال 343 ق. درگذشت. او از مشایخ روایت شیخ صدوق است. 8 عبداللَّه بن جعفر حمیري قمی
(متوفا بعد از 298 ق.) وي از رجال بزرگ شیعه بود که نه تنها در شهر قم بلکه در کوفه نیز از جایگاه والایی برخوردار بود.
مسافرت او به کوفه و استماع محدثان کوفه از وي معروف و مشهور است. او کتابهاي بسیاري تصنیف کرد. 13 تا 17 عنوان کتاب
براي او نام بردهاند که در موضوعات مختلف عقیدتی چون توحید و امامت هستند. وي از جمله کسانی است که کتابی در باب
غیبت داشته به نام کتابالغیبۀ والحیرة. وي همچنین کتابی درباره توقیعات و کتابی درباره مسائلی که محمدبن عثمان عمري نائب
دوم امام بیان کرده بود، داشت. 9 ارزندهترین کتاب وي که به دست ما رسیده است کتاب قفربالاسناد اوست. تألیف کتابهایی
تحت این عنوان همانند کتابهاي امالی در میان محدثان شایع بود. در این کتابها محدثان پارهاي روایات را که از حیث سندي
عالی و در عین حال سلسله سند آن کوتاه بود و تعداد راویان در سند حدیث تا معصوم کم بود، گرد میآوردند و از اینرو آن را
قفرب الاسناد میگفتند. اینگونه کتابها و نقل اینگونه روایات نوعی افتخار براي محدثان محسوب میشد بهجز حمیري کسان
دیگري چون علیبن ابراهیم قمی، ابن بفطّه و ابنبابویه، قربالاسناد داشتهاند. قربالاسناد حمیري اخباري است با اسناد نزدیک به
امام صادق و امام رضا (ع). این قسمتی از کتاب است که باقی مانده و سایر اجزاي کتاب ازبین رفته است. نجاشی از برخی اجزاء
دیگر که قربالاسناد به امام جواد و به حضرت صاحبالامر است یاد کرده است. قربالاسناد به امام صادق و امام کاظم(ع) همان
است که علامه مجلسی در بحارالانوار تحت عنوان تألیف عبداللَّهبن جعفر حمیري از آن نقل میکند. 10 علیبن ابراهیم قمی از
محدّثان و فقیهان قم و از استادان کلینی مؤلف الکافی بود. احادیث بسیاري نقل کرده و تألیفات متعددي داشت ازجمله کتاب
اختیارالقرآن و قربالاسناد و کتابهایی در موضوعات تاریخی. از وي جمعاً 15 کتاب نام برده شده است 11 که از میان آنها تنها
صفحه 33 از 51
تفسیر او بهدست آمده است که خوشبختانه کامل و بدون افتادگی است. علامه تهرانی در الذریعۀ تصریح میکند که علیبن ابراهیم
و کتاب تفسیر صغیر و کبیر نداشته بلکه هر دو یکی است و برگرفته از تفسیر امام حسن عسکري نیز نیست. علیبن ابراهیم در ابتداي
کتاب خود مختصري از روایات مبسوط و مسند را از امام صادق از جدش امیرالمؤمنین (ع) در بیان انواع علوم قرآن نقل کرده
است. او در تفسیرش فقط احادیثی را که از امام صادق (ع) در تفسیر آیات روایت شده، آورده است. شاگرد وي و راوي این تفسیر
قسمتی از روایات امام باقر (ع) را که بر ابوالجارود املا فرموده در اثنا این تفسیر گنجانیده است و نیز روایات دیگري از سایر
استادانش در آن درج کرده است. این کتاب دوبار چاپ سنگی شده و در سال 1387 ق. در دو جلد به قطع وزیري چاپ شد. 12
شهر قم بهواسطه وجود محدثان بسیار و موثق، مرکز نقل و حفظ احادیث اهل بیت(ع) بود و از این حیث جایگاه والایی داشت
بهطوري که حتی سایر مراکز تشیع به محدثان قمّی اعتباري خاص میبخشیدند و چنانچه یکی از محدثان قم به شهر آنها وارد
میشد، مورد توجه اهل علم و حدیث واقع میگردید. مثلًا زمانی که عبداللَّه بن جعفر حمیري که از اصحاب امام عسکري (ع) بود،
در سال 292 ق. به کوفه وارد شد، چون خبر بهگوش مردم رسید همگی بر گرد او جمع شدند و به استماع حدیث از وي
پرداختند. 13 درواقع این امر ناشی از این بود که قمیها داراي اعتقادات سالم و بهدور از انحرافات افراطی و تفریطی بودند. ازنظر
پايبندي به تشیع دوازدهامامی ، قم داراي موقعیت ممتاز و برتري نسبت به کوفه بود. درواقع کوفه و بغداد مرکز گرایشهاي فرقهاي
و اندیشههاي افراطی و غالی بود، درحالی که در قم از هیچ یک از فرق شیعه چون زیدیّه، اسماعیلیّه، فطحیّه و واقفیّه اثري نبود.
مادلونگ، اسلامشناس آلمانی دراینباره نوشته است: شیعیان قم در وفاداري به امامت دوازده امام باقی ماندند و هیچگونه انشقاق
فطحی یا واقفی در میان تعداد بیشمار محدثان امامی این شهر یاد نشده است... 14 شهر قم از نظر عقیدتی یکدست بود و تابعیت
تکتک امامان را پذیرفته بود و در عصر غیبت نیز پیوند خود را با نواب خاص حفظ کرد. عالمان قم بشدت با مظاهر انحراف و
افراطیگري مقابله میکردند؛ به عنوان مثال احمدبن محمدبن خالد برقی راوي موثق و عالم بزرگ بهجهت نقل برخی روایات
ضعیف مورد اعتراض علماي قم قرار گرفت و احمدبن محمدبن عیسی که زعامت دینی شهر را داشت او را از شهر اخراج کرد. البته
پس از چندي که حقیقت آمر آشکار شد وي را بازگردانیده و از او دلجویی کرد. 15 همین قضیه براي سهلبن زیاد آدمی پیش
آمد. احمدبن محمدبن عیسی که به غلّو و دروغگویی وي در نقل روایات شهادت میداد وي را از قم رانده و از وي اظهار برائت
کرد و مردم را از شنیدن احادیثش نهی کرد و او ناچار به ري رفت. 16 محمدبن افورمه از دیگر کسانی بود که متهم به غلّو شد و
نزدیک بود اهل قم وي را بکشند. 17 جو مقابله با افراطیگري بهگونهاي بود که حتی اجازه ورود چنین اندیشههایی به شهر داده
نمیشد، محمدبن علی بن ابراهیم صیرفی که در کوفه به کذب و غلّو مشهور بود. زمانی که به قم آمد بههمین اتهام از شهر اخراج
شد. 18 حتی علماي قم از نقل روایاتی که بوي غلّو میدادند نیز خودداري میکردند. ابن ولید محدث بزرگ حاضر نبود برخی
روایات ابنصفّار را که در کتابهایش نقل کرده روایت کند؛ زیرا در آنها شائبه غلّو درباره ائمه(ع) وجود داشت. 19 مامقانی در
تنقیحالمقال از قول وحید بهبهانی درباره این شیوه اهل قم مینویسد: ... آنها جایگاه خاصی از رفعت و جلال و مرتبت معینی از
عصمت و کمال را برحسب اجتهاد و رأي خود قایل بودند که تعدّي از آن را جایز نمیشمردند و بنا به عقیدهشان این تعدّي را
ارتفاع و غلّو میدانستند... وي سپس مواردي را که آنها از مصادیق غلّو درباره ائمه(ع) میدانستند برمیشمرد. 20 به هرحال این جوّ
قم چنان موقعیت علمی ثابت و مقبولی را براي آن پدید آورده بود که میتوانست مرجع حل و فصل برخی مسائل و مشکلات شود،
بهطوري که حتی نائب خاص امام نیز گاه در مشکلات علمی به آنها رجوع میکرد. نقل شده است که حسینبن روح نوبختی
کتابی به نام التأدیب را بهنزد گروهی از فقیهان قم فرستاد و از آنها خواست تا کتاب را بررسی کنند و ببینند چه مقدار مطالب آن با
نظر آنها مخالف است. 21 این امر نشان میدهد که مکتب علمی قم مبناي اساسی براي سنجش آرا و اقوال علمی شیعه بود. مکتب
کوفه : شهر کوفه را باید اولین شهري دانست که تمایلات شیعی در آن به طور وسیعی بروز و ظهور یافت. این امر به زمانی
صفحه 34 از 51
برمیگردد که امام علی(ع) مرکز خلافت خویش را از مدینه به این شهر منتقل کرد. گرایشات شیعی در میان قبایل یمنی به
خصوص قبایل ربیعه و حمیر ومذحج و همدان فراوان بود. 22 این امر را به وضوح از ستایشهاي امام(ع) از این قبایل در جنگ
صفین میتوان دریافت. 23 در دوران امویان شهر کوفه مرکز تجمع شیعیان و حرکتهاي ضد اموي بود. قیامهایی که پس از واقعه
کربلا در شهر به وسیله شیعیان و علویان برپا شدگویاي همین مطلب است. در زمان امام صادق(ع) مراودات برخی خاندانهاي
شیعی و گروهی از محدثان با امام(ع) موجب شد تا جوّ علمی شهر شکل گیرد به زودي شهر کوفه یکی از مراکز حدیثی شیعه
گردید. بسیاري از اصحاب ائمه(ع) محدثان کوفی بودند. با انتقال ائمه(ع) به عراق، در نیمه اول قرن سوم، این شهر به جهت
نزدیک بودن به محل استقرار امامان و گسترش مراودات شیعیان با ایشان موقعیت ممتازتري یافت. در عصر غیبت این شهر گرچه
موقعیت علمی خود را کمابیش حفظ کرده بود ولیکن همانند گذشته نبود مرکزیت یافتن شهر قم به عنوان شهري علمی که عالمان
آن داراي عقاید درستی بودند از یک سو، و شکلگیري تدریجی مکتب بغداد از سوي دیگر، موجبات ضعف موقعیت علمی کوفه
را فراهم ساخته بود. با این حال هنوز شهر کوفه به عنوان مرکز اصلی تشیع قلمداد میشد و داراي مکتب خاصی بود که محدثان و
فیهان شهر از آن پیروي میکردند. در این شهر خاندانهاي علمی قدیمی میزیستند که تا این دوران جایگاه علمی خویش را حفظ
کرده بودند. از جمله اشعریان که از قبایل یمنی بودند و شاخهاي از آنها در قم زعامت علمی و دینی را داشتند آلنفهیک از قبیله
نخع، آل جهم از قبیله لخم، آل زربی از بنیاسد و آل اَعیَن از دیگر خاندانهاي مشهور شهر بودند. در بین این خاندانها، آل اَعیَن
از همه سرشناستر بودند. این خاندان که اصل آنها از اعراب غساسه بود داراي عقیدهاي راسخ در تشیع و مکانت علمی والایی
بودند. آنها بزرگترین خاندان شیعه مذهب درشهر کوفه بودند که رجال علمی و مذهبی آنها بیش از دیگران و ممتازتر از دیگران
بودند. نخستین رجال دینی آنها در زمان امام سجاد وامام باقر(ع) بودند و بازماندگان آنها تا عصر غیبت باقی بودند و در میان آنها
فقیهان و قاریان و ادیبان و راویان حدیث بسیار بود. در شهر کوفه محلهاي به آنها اختصاص داشت که پیشتر از آن قبیله بنیشیبان
بود و مسجدي داشتند که در آن نماز اقامه میکردند و خانههایشان آنجا بود. 24 در عصر غیبت چند تن از این خاندان شاخص
بودند: علیبن سلیمان بن حسن از شاخه بکریون، که توقیعاتی از ناحیه امام(ع) درباره وي صادر شد. وي از مشایخ روایت ابنبابویه
قمی است و کتابی به نام النوادر نوشت. 25 علیبن یحیی ابوالحسن زراري، شیخ طوسی در کتاب الغیبه در فصل مربوط به کسانی
که امام مهدي(ع) را دیدهاند روایتی از محمدبن حسن قمی نقل میکند که بر طبق آن امام(ع) راوي را در مسائل دینیاش به
ابوالحسن زراري ارجاع داده بود. طوسی این امر را دلیل بر این میداند که او وکیل امام بوده است. 26 محمدبن سلیمان بن حسن که
از اصحاب امامعسکري(ع) بود و در ایام غیبت با امام(ع) در ارتباط بود و گویا وکیل آن حضرت بوده است. او در سال 300 ق.
درگذشت و تألیفاتی از خود باقی گذاشت. 27 اما چهره شاخص این خاندان در این غصر، ابوغالب زراري است، عبیدالله بن
25 )ق. از شاخه بکریون خاندان اعین بود. او عالمی فرهیخته و صاحب تصنیفاتی بود که تنها رساله وي در باب - احمدبن محمد ( 36
رجال خاندان اعین به دست ما رسیده است. این کتاب در واقع رسالهاي است که وي براي پسرش نوشته و در آن به شرح احوال
خاندان اعین ورجال آنها پرداخته است. این کتاب قدیمیترین کتاب رجالی شیعه است که ما در دست داریم و برخی این کتاب را
پس از پنج کتاب رجالی معتبر و متقدم؛ یعنی رجال ابن غضایري، رجال نجاشی، فهرست طوسی، رجال طوسی و اختیار
معرفۀالرجال وي، معتبرترین کتاب رجالی شیعه دانستهاند. 28 ابوغالب همچنین کتابی در تاریخ نوشته که نتوانسته آن را به اتمام
برساند و تنها هزار صفحه از آن را نوشته بود. 29 از دیگر خاندانهاي علمی کوفه آل نفهیک از قبیله نخع هستند. نجاشی از آنها
دارد. عبیدالله بن احمد بن نهیک از چهرههاي برجسته این خاندان است که بسیاري از اصول اربعمائه » بیت من اصحابنا « تعبیر به
(اصول چهارصدگانه) را گرد آورده بود. 30 ابو علی احمدبن احمدبن عمار (متوفا 346 ق.) از مشایخ جلیل القدر کوفه بودکه
احادیث و اصول بسیاري را روایت کرده. وي تألیفاتی داشت از جمله کتابی درباره پدران نبیاکرم(ص) و ایمان ابوطالب. 31 یکی
صفحه 35 از 51
است. وي، احمدبن محمدبن سعید همدانی (متوفا 333 ) زیدي جارودي بود اما ارتباط » ابن عقده « از چهرههاي برجسته علمی کوفه
زیادي با فقیهان و محدثان امامیه داشت و روایات بسیاري از ایشان نقل کرده است. از جمله کتابهاي او، کتابی است درباره
رجالی که از امام صادق(ع) روایت کردهاند. او از چهار هزار نفر نام برده است و از هر یک حدیثی راکه روایت کردهاند، ذکر
میکند بیشتر کتب او در شرح احوال راویان امامیه است. 32 او همچنین کتابی به نام الولایۀ نوشته بود که نام راویان حدیث غدیر را
و کتابی در طرق حدیث منزلت نوشته بود. 33 » انّما انت منذر و لکّل قوم هاد « در آن گرد آورده بود. همچنین کتابی در تفسیر آیه
جو علمی کوفه برخلاف قم بسیار آشفته و نااستوار بود. عدم ثبات عقیده از خصوصیات بارز کوفیان بود که از دیرباز بدان شناخته
شده بودند. سستی آنها در عقیدهشان بارها و در مواضع مختلفی، در زمان امام علی(ع) و امام حسن(ع) و در واقعه کربلا و قیامهاي
پس از آن به ثبوت رسیده بود. گذشته از این شهر کوفه جو ناآرامی داشت و از ابتدا محل درگیريهاي عقیدتی، گرایشات مختلف
افراطی و تفریطی بود. اغلب گرایشات افراطی شیعی برخاسته از همین شهر بود. گرایشات افراطی و اندیشههاي غلوّآمیز که سابقه
دیرینهاي در این شهر داشت در عصر غیبت نیز همچنان باقی بود در میان عالمان و محدثان کوفی در این عصر به نام کسانی
برمیخوریم که به غلو و ارتفاع متهم و یا مشهور بودند. 34 شهر کوفه همچنین منشأ پیدایش بسیاري از فرقههاي شیعی چون زیدیه،
خطابیه، واقفیه و... بود در عصر غیبت نیز غالباً محدثان زیدي، و فقیهان واقفی و فطحی مذهب در کوفه حضور داشتند بر خلاف
شهر قم که حضور چنین افرادي را برنمیتابید. از آن جمله میتوان به علیبن حسن طاهري واقفی مذهب و علیبن حسن بن فضّال،
که به داشتن مذهب فطیحه مشهور بود، اشاره کرد. 35 منقول است که طاطري در مذهب خود بسیار متعصب بود و کتابهاي زیادي
در دفاع و حمایت از آن نوشته بود. از ویژگیهاي عالمان کوفه دسترسی آنها به اصول چهارصدگانهاي بود که در ایام حضور
ائمه(ع)، نگاشته شده بود و اساس فقه مکتوب شیعی را تشکیل میداد اکثراصول چهارصدگانه در دست محدثان و راویان کوفی
بود و آنهارا روایت میکردند درباره علیبن محمد بن زبیر کوفی (متوفا 348 ق) که بیش از صدسال عمر کرد گفته شده است که
اکثر این اصول را روایت میکرد. 36 همچنین ابوعلی احمدبن محمد بن عمار (متوفا 346 ق) که از مشایخ جلیلالقدر کوفه بود نیز
بسیاري از اصول را در دست داشت و روایت میکرد. 37 در شهر کوفه اندیشههاي کلامی و عقلی بسیار رایج بود علماي کلام و
متکلمان شیعه در کوفه زیاد بودند و تألیف و نگارش در حوزه علوم کلامی کم نبود. این امر بیشتر ناشی از وجود فرقههاي مختلف
و حضور اندیشههاي گوناگون بود که ناخواسته موجب پدید آمدن بحثهاي کلامی و عقلی میان اندیشمندان میشد. پینوشتها :
، 2. الطوسی، فهرست، ص 51 تا 53 ؛ النجاشی، همان ص 182 ؛ الخویی، معجم رجال الحدیث، ج 3 . 1. النجاشی، رجال، ص 261
4. همان، ص 141 ؛ ر.ك: قولویه، جعفربن محمد، کاملالزیارات، نشر الفقاهه، قم، . 3. التفرشی، نقدالرجال، ج 4، ص 108 . ص 50
.7 . 1417 ق. 5. الصفّار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، منشورات مکتبۀ المرعشی، قم، 1404 ه‘ ق. 6. الطوسی، فهرست، ص 442
.10 . 8. حمیري، عبداللَّه بن جعفر، قربالاسناد، مؤسسه آل البیت(ع) قم، 1413 ه‘ ق. 9. الطوسی، فهرست، ص 89 . همان، ص 102
12 . جعفریان،رسول ، . قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر القمی، دارالکتاب للطباعۀ والنشر، قم، 1387 ه‘ ق. 11 . النجاشی،همان، ص 219
. 14 . همان، ج 2، ص 384 . 13 . التفرشی،همان ، ج 1، ص 155 ، بهنقل از ابن غضایري، ج 1، ص 138 . تشیع در ایران، ج 1، ص 209
18 . مامقانی، تنقیحالمقال. 19 . الطوسی، الغیبۀ، ص 240 و . 17 . همان، ص 345 . 16 . همان، ص 332 . 15 . النجاشی، همان ص 329
21 . ر.ك: . 20 . ر.ك: جعفري، محمد، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه آیۀاللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372 ، ص 129 .227
22 . رك: الزراري، ابوغالب، رساله ابیغالب، مرکز . المنقري، نصربن مزاحم، وقعۀ صفین، مکتبۀ المرعشی، 1418 ، ص 287 و 288
؛ 25 . همان، ص 163 . 24 . الطوسی، الغیبۀ، ص 163 . 23 . همان، ص 219 . البحوث والتحقیقات الاسلامیه، 1411 ه‘ .ق، ص 128
.29 . 28 . الطوسی، الرجال، ص 430 . 27 . الطوسی، فهرست، ص 75 . 26 . رك: رساله ابیغالب، ص 76 . رساله ابیغالب، ص 226
32 . رك: همان، ص 332 ، التفرشی، . 31 . النجاشی، همان، ص 95 . 30 . التفرشی، همان، ج 1، ص 158 . الطوسی، فهرست، ص 70
صفحه 36 از 51
.35 . 34 . الطوسی، الرجال، ص 430 . 392- 33 . الطوسی، فهرست، ص 391 . همان، ج 4، ص 269 ؛ النجاشی، همان، ص 266
. 37 . همو، الرجال، ص 430 و 433 . 36 . همو، الغیبۀ، ص 221 . الطوسی، فهرست، ص 62
سیماي موعود در قرآن- 2
سعید مقدس اشاره : سیماي درخشان ائمه هدي(ع) در قرآن کریم همواره روشنگر راه شیعیان و پیروان ایشان بوده و هست و در این
میان آیات مربوط به موعود آخرالزمان(ع) دریاي نوري است که تلألؤ آن افقهاي آینده جامعه بشري را آشکار میکند و به قلب
مؤمنین اطمینان میبخشد. در این رهآورد قطرهاي از این دریا را هدیه به پیشگاهش میکنیم. از هرجزء قرآن کریم یک آیه که
یا أیها الذین آمنوا من « ( براساس روایات درباره آن وجود مقدس است همراه با حدیثی از امامان معصوم(ع) استخراج کردهایم. ( 6
1 اي کسانی که ایمان آوردهاید هر .» یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتیالله بقوم یحبهم و یحبونه أذلۀ علی المؤمنین أعزة علیالکافرین
کدام از شما از دین خود مرتد شود به زودي خداوند قومی را که دوست میدارد و آنها نیز او را دوست میدارند و نسبت به مؤمنان
فروتن و بر کافران مقتدرند براي یاري اسلام خواهد برانگیخت. امام صادق(ع) فرمودند: إنّ صاحب هذا الًامر محفوظ له أصحابه
و هم » ولو ذهبالناس جمیعاً أتیالله بأصحابه و هم الذین قال اللّه عزّوجل: فإن یکفر بها هؤلاء فقد وکلّنا بها قوماً لیسوا بها کافرین
فسوف یأتیالله... أعزة علیالکافرین. همانا اصحاب و یاران این امر برایش محفوظند و اگر همه مردم از بین « الذین قال اللّه عزّوجل
پس اگر این قوم به آن کفر ورزند همانا ما قومی « : بروند خداوند یارانش را خواهد آورد آنها همانانند که خدا درباره آنها فرموده
پس خداوند به زودي قومی را که خداوند را « : و ایشانند که خدا درباره آنها فرموده » را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن گماریم
فلّمانسوا ما ذکّروا به « (7) ». دوست میدارند و او نیز آنها را دوست میدارد و بر کافران مقتدر و بر مؤمنان فروتن هستند برمیانگیزد
2 پسچونآنچه[ازنعمتهايخدا]به ایشان تذکر .» فتحنا علیهم أبواب کل شییء حتی إذا فرحوا بما اوتوا أخذناهم بغتۀ فإذاهم مبلسون
دادهشدهبودهمهرا فراموش کردند: ابواب همه چیز رابرآنهاگشودیمتاآنگاهکهبه آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه
» فلما نسوا ما ذکّروا به « : آنها را به کیفر اعمالشان رساندیم و در آن هنگام خوار و ناامید شدند. امام باقر(ع) در این رابطه فرمودند
یعنی دولتهم فیالدنیا و ماسبط لهم فیها و » فتحنا علیهم أبواب کل شیء « یعنی فلما ترکوا ولایۀ أمیرالمؤمنین علیهالسلام و قد أمروا بها
یعنی بذلک قیام القائم، حتی کانّهم لم یکن لهم سلطان قط فذلک » حتی إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتۀ فإذا هم مبلسون « أمّا قوله
پس « : اینکه آیه فرموده « .» فقطع دابر القوم الذین ظلموا والحمدالله ربالعالمین « :( فنزل آخر هذه الایۀ علی محمد(ص » بغتۀ « قوله
یعنی وقتی ولایت امیرالمؤمنین(ع) را ترك ؛» چون آنچه [از نعمتهاي خدا] به ایشان تذکر داده شده بود همه را فراموش کردند
یعنی دولتشان در دنیا و آنچه در آن ؛» ابواب همه چیز را بر آنها گشودیم « . گفتند و آن در صورتی بود که به آن مأمور شده بودند
تا آنگاه که به آنچه عطا شدند شادمان و مغرور گشتند به ناگاه آنها را به کیفر اعمالشان گرفتار « : گسترده شده و اما اینکه فرموده
منظور از آن قیام قائم(ع) است به طوري که گویی هیچگونه سلطه و حکومتی بر ایشان » کردیم و در آن هنگام خوار و ناامید شدند
پس ریشه قومی که ستمپیشه کردند کنده شده و ستایش « و آخر این آیه بر پیامبر نازل گشت » به ناگاه « نبوده و این است که فرموده
3 کافران که منکر آیات خدا و نتیجه اعمال خود هستند چه .» هل ینظرون إلاّ تأویله یوم یأتی تأویله « (8) .» براي خداي عالمیان است
انتظار کشند، منتظر رسیدن تأویل آیات و تحقق یافتن روز موعودند؟ روزي که تأویل آیات فرا رسد. حضرت صادق(ع) فرمود:
4 و جماعتی از قوم » و من قوم موسی أمۀ یهدون بالحقّ و به یعدلون « ( ذلک فییوم القائم(ع) این در روز قیام قائم(ع) است. ( 9
موسی(ع) به دین حق هدایت کنند و به آن باز میگردند. امام صادق(ع) فرمودند: اذا ظهر القائم(ع) من ظهر هذا البیت بعثالله معه
ظاهر شود » کعبه « و من قوم موسی.... وقتی قائم(ع) از پشت این خانه « : سبعۀ و عشرین رجلًا من قوم موسی و همالذین قالالله تعالی
و قاتلوا « ( خدا با او بیست و هفت مرد از قوم موسی(ع) را برمیانگیزد و آنانند که خدا درباره آنها این آیه را فرموده است. ( 10
صفحه 37 از 51
5 و بکشید مشرکان را همگی همانطور که همگی آنها با شما جنگ کردند. امام محمد باقر » المشرکین کآفۀ کما یقاتلونکم کآفّۀ
(ع) میفرماید: لم یجیء تأویل هذه الآیۀ ولو قد قام قائمنا بعد من یدرکه مایکون من تأویل هذه الآیۀ لیبلغن دین محمد مابلغ اللیل
هنوز تأویل این آیه نرسیده است و هرگاه قائم(ع) ما به پاخیزد هر آنکه زمان او « .» حتی لایکون مشرك علی ظهرالًارض کما قالالله
را دریابد آنچه از پی تأویل این آیه خواهد بود را درك میکند و دین محمد(ص) تا هر کجا که شب سایه افکند خواهد رسید تا
ماهنامه موعود شماره 32 پینوشتها : 1- سوره ». جایی که هیچگونه شرکی بر زمین نخواهد ماند همچنان که خداوند فرموده است
5-سوره توبه ( 9): آیه 36 4- سوره اعراف ( 7): آیه 159 3-سوره اعراف ( 7): آیه 53 2-سوره انعام ( 6): آیه 44 . مائده ( 5)؛ آیه 54
میزگرد مهدویت